چوبهای استعمار دیگر صدا ندارد.
استعماری از جنس ناامنی...!!!
.
((استعمار یعنی اینکه قدرت تفکر و انتخاب را از تو بگیرند.))
امنیت جزء نعمتهایی است که همیشه باید شکرگزار آن بود.امنیت دو نوع است،امنیت جسمی و امنیت روحی یا فکری.انسان در تمام عمرش همیشه سعی دارد تا به هر صورت ممکن محیط زندگیش را امن نگه دارد تا بتواند در آسایش کامل به زندگیش ادامه دهد.ولی در دنیا کشورهای سلطه طلب از آسایش متنفرند و از اینکه بینند کشوری به جز خودشان در آرامش به سر میبرد زجر میکشند.تا چند سال پیش استعمارگری با فرستادن ارتش و گماردن مستشار شکل میگرفت.دیروز با برده گرفتن ملتهای دیگر، استعمار میکردند.ولی امروز دوران استعمار وارد عرصه ی جدیدی شده است.
امروز سخنم از استعمار نظامی نیست،بلکه از خطری بسیار مهلکتر و کشنده تر از آن یعنی استعمار فرهنگی حرف خواهم زد.استعمار فرهنگی یعنی اینکه قدرت تفکر و انتخاب را از تو بگیرند.استعمار یعنی آرامش و آسایش روحی را از تو بگیرند و روحت را با ابتذال مشغول کنند.استعمار فرهنگی یعنی اینکه هر چیزی را که آنها گفتند بدون آنکه علتش را بپرسی ،بپذیری،استعمار فرهنگی یعنی اینکه عروسک خیمه شب بازی شوی و هر جا که تو را کشاندند همانجا بروی،استعمار فرهنگی یعنی اینکه خانه ات،تلویزیونت،لباس پوشیدنت،گفتارت،گوشی موبایلت و حتی رفتارت را هم آنها برایت دیکته کنند و تو در این بین فقط یک رباط باشی که همه چیز را آنها برایت برنامه ریزی میکنند.

میگفتند دیروز روز والنتاین است،خداوند متعال در آیه قرآن می فرماید: (وَإِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ - سوره انفال آیه 48) شیطان گناهان را برای شما زینت میدهد،و امروز چه دردناک است که ببینیم عشق را و محبت را آنها برای ما ترجمه میکنند،دردناکتر از آن اینست که چشممان به تقویم باشد تا روز عشق و محبت را آنها برای ما یادآوری کنند.استعمار فرهنگی یعنی همین،استعمار فرهنگی یعنی فرزندمان شماره ی کفش فلان بازیکن را بداند ولی تا به امروز یک صفحه از قرآن و یک صفحه از وصیتنامه ی خمینی را نخواند،استعمار فرهنگی یعنی وقتی از پدر یک دختر، میپرسی دخترت کجاست؟در جواب به تو بگوید با دوست پسرش رفته است پارتی،استعمار فرهنگی یعنی مدل مویت و حتی رنگ لباسهایت را شبکه های ماهواره ای برایت دیکته کنند،استعمار فرهنگی یعنی به جای اینکه با فرزندت ،خانواده ات و هم نوعت انس بگیری ،یک سگ بخری و تمام روزت را با آن به سر بکنی،استعمار فرهنگی یعنی همسایه ات و دیوار به دیوارت شب را گرسنه بخوابد ولی تو تمام فکرت این باشد که مدل ماشینت را ارتقاء دهی،استعمار فرهنگی یعنی به جای اینکه از پولهای اضافیت خرج فقرایی بکنی که با عزت زندگی میکنند تمام پولهایت را صرف خریدن مدل جدید لباس بکنی و لباس قبلیت را بذاری بغل چندین دست لباس قدیمی توی کمد.

استمعار فرهنگی یعنی اینکه زندگی کردن،خوردن و آشامیدن ،خواب و استراحت و حتی اصول انسانی را آنها به تو یاد دهند.استمعار فرهنگی یعنی به جای اینکه یک بچه مسلمان با دینش و با خدایش انس بگیرد تمام وقتش را با موزیکهای آنچنانی و با دوست دخترهای بی شمارش پر کند.استعمار فرهنگی یعنی یک مسئول به جای رغبت به ساده زیستی ،خدمت به مردم و تواضع داشته باشد تمام سعیش را میکند تا اشرافی گر ترین و مجلل ترین خانه ی شهر را از آن خود بکند تا به همگان فخر بفروشد.
استعمار فرهنگی یعنی دختر ایرانی حجاب را برای خود محدودیت بداند و چادرش را چقدر سنگین فرض کند.و حال استعمارگران چه میگویند؟
مستر همفر،جاسوس انگلیسی مینویسد:
زنان آنان دارای حجاب کامل هستند که نفوذ فساد در میانشان ممکن نیست.به هر وسیله ای که شده باید زن مسلمان را از حجاب اسلام خارج کرد و بی حجابی را در بین مسلمانان رایج نمود و ابتدا برای گول زدن آنها برای این که حجاب را کنار بگذارند باید به آنها تفهیم کرد که حجاب به صورت چادر و یا عبا مربوط به اسلام نیست.

استعمار فرهنگی یعنی زنان ایرانی با پرداختن 2 میلیارد دلار در سال جهت خرید لوازم آرایشی 30 درصد بازار لوازم آرایشی خاورمیانه را به خود اختصاص دهند.استعمار فرهنگی یعنی وقتی تو حرفی از شهدا و آرمانهای شهدا بزنی در جواب به تو بگویند:((جنگ تمام شده است بگذارید زندگیمان را بکنیم)).استعمار فرهنگی یعنی جوانان ایرانی انگشترشان،زنجیر گردنشان و عکسهای روی لباسشان نمادی از شیطان پرستی ها باشد.استعمار فرهنگی یعنی تغییر جنسیت،یعنی دخترها و پسرها از جنسیتشان خسته شوند.دخترهای ما لباس مردانه بپوشند و پسرهای ما با هفت قلم آرایش رفتار دخترانه داشته باشند.

استعمار فرهنگی یعنی آمار فروش لازم آرایشی و زینتی چندین برابر آمار کتابفروشی ها باشد.استعمار فرهنگی یعنی دانشجوی ما و جوان ما هنوز قبل از آنکه حتی تعریف درستی از آزادی ارائه دهد دم از حقوق بشر بزند.استعمار فرهنگی یعنی جوان ایرانی به حرفهای شبکه های ماهواره ای اعتماد داشته باشد در حالیکه هیچ ارزشی برای حرف پدر و مادرش قائل نیست.


داستان آندلس را به یاد دارید، حکومت اسلامی تا قلب اروپا رفته بود. نام اسپانیای امروزی، آندلس بود. یک کشور اسلامی بود. مسیحیها برای اینکه این کشور را از چنگ مسلمانها در بیاورند، دو کار کردند:
(1) باغهای بزرگ انگور درست کردند که این انگورها به قیمت بسیار ارزان به شراب تبدیل میشد و این شراب از قیمت خود انگور ارزانتر بود و رایگان بین جوانان مسلمان پخش میشد.
(2) دخترهای مسیحی آرایش کرده را میفرستادند که بین جوانهای مسلمان بگردند.
همین دو عامل، نسل جوان غیرتمند کشور آندلس را به جوانهای هرزهی معتاد به مشروب و آلوده به پلیدیهای جنسی تبدیل کرد و بعد به سادگی این کشور را از دست مسلمانها بیرون کشیدند و به کشوری که در اختیار غرب مسیحی است، بدل کردند.
دکتر شریعتی چه زیبا میگوید:
اگر مثل گاو باشی میدوشنت،اگر مثل خر باشی،بارت میکنند،اگر مثل اسب دونده باشی سوارت میشوند،فقط و فقط از فهمیدن تو میترسند.
آری استعمارگران نه تنها در ایران،بلکه در تمام دنیا از فهمیدن انسانها میترسند،از این میترسند که یک جوان مسلمان با مطالعه ی دقیق تاریخ و با فراگیری علوم اسلامی بخواهد در مقابل آنها قد علم کند.از این میترسند که جوان ایرانی با سلیقه ی خودش لباسش را و مدل مویش را انتخاب کند،از این میترسند که یک جوان ایرانی به شهدا و تمام فرهیخته گان کشورش افتخار کند،از این میترسند یک جوان ایرانی وصیت نامه ی یک شهید را بخواند و آنرا الگوی خودش بداند.آنها چه از لحاظ نظامی و چه از لحاظ فرهنگی میخواهند تمام دنیا به آنها وابسته باشد.حتی کبریتش را هم از آنها بخرد.آنها دوست دارند ایرانیان وقتشان را به شهوت طلبی و عیاشی و خوشگذرانی بگذرانند، تا بتوانند براحتی در کشورشان که سهل است حتی در خانه هایشان هم نفوذ کنند.
امروز هر جوان ایرانی وظیفه دارد تا با قلمش،با فکرش،با گفتارش ، با نوع لباس پوشیدنش، با مدل موی سرش و حتی با نوع آهنگایی که گوش میدهد خود را از زیر سلطه ی استعمارگران خارج کند و عَلم مبارزه و استقلال فرهنگی را به احتزار در آورد.
انشاء الله روزی شاهد پیروزی جهانی اسلام باشیم.
























حکمت وزیدن باد رقصاندن شاخه ها نیست،!بلکه امتحان ریشه هاست...